روضه و روضه خوانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 29 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/267221/روضه و روضه خوانی
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
25
روضه وَ روضهخوانی، در اصطلاح عام، به مجلس بازگویی وقایع مصیبتبار و حزنانگیزی گفته میشود که در آن، به شیوۀ تحولیافتۀ سنت کهن منقبتخوانی و نقالی (ه م م)، واقعۀ کربلا و شهادت امام حسین (ع) و شهیدان دیگر و مصائب و فضایل آنان و اهل بیت و ائمۀ اطهار (ع)، به زبان نثر و نظم، نقل و بیان میگردد. عامۀ مردم، کسانی را که در این نوع مجالس ذکر مصیبت میکنند «روضهخوان» مینامند.
اصطلاح روضه به مفهوم اخص کلمه، «باغ» یا «گلزار» معنی میدهد و از عنوان کتاب روضة الشهداء (نک : دنبالۀ مقاله، پسا روضة الشهداء) گرفته شده است و اشارهای نمادین به «روضۀ بهشت» دارد که جایگاه شهیدان پنداشته میشود. اطلاق روضه و روضهخوانی به مجالس ذکر وقایع کربلا، پس از عمومیتیافتن این کتاب در دورۀ صفوی، و خواندن و نقل روایات آن در مجالس عزاداری حسینی، رایج شد و بخشی از ادبیات و هنر کلامی و نمایشی فرهنگ عاشورایی را در جامعۀ تشیع شکل داد (بلوکباشی، یادداشتها ... ).
واقعۀ روز عاشورا در کربلا و کشتار سبعانۀ امام حسین (ع) و یاران او در سال 61 ق / 681 م، در فرهنگ شیعیان جهان بهصورت یک رویداد مهم حزنانگیز در لوح تاریخ تشیع، نمود یافت. ازآنپس، رویداد شهادت امام سوم شیعیان، به گردهماییهایی در مناسک عزاداری و بازگویی قیام اهورایی و بازنمایی حدیث شهادت او و مصائب اهل بیت خاندان پیامبر (ص) شکل بخشید (همو، تعزیهخوانی ... ، 58).
نخستینبار جریر طبری (224-310 ق / 839-922 م)، ضمن شرح واقعۀ کربلا، به مراسم عزاداری و مویهکردن و برچهرهزدن زنان وابسته به خاندان نبوت اشاره میکند و سخنان حضرت زینب (ع) را در توصیف کشتهشدن فجیع برادرش، امام حسین (ع) و یاران او به دست شمر ذیالجوشن و دیگران در مجلسی از جمع زنان نقل میکند (5 / 456؛ نیز نک : مقریزی، 2 / 289). ابنکثیر (د 774 ق / 1373 م) در البدایة و النهایة (8 / 210) از برافراشتن دو خیمۀ بزرگ، به دستور امام زینالعابدین (ع)، برای مجلس عزاداری زنان و مردان پیش از بازگشت و ورود کاروان اهل بیت (ع) از مراسم عزای دومین اربعین حسینی (سال 62 ق) به مدینه، از سر مزار امام حسین (ع) یاد میکند و مینویسد: زنان و مردان برای تسلیتگویی به خیمهها میآمدند و امام زینالعابدین و حضرت زینب (ع) درحالیکه میگریستند و زاری میکردند، از ستم و مصائبی که اشقیا بر امام حسین (ع) و شهیدان روا داشتند، حکایت میکردند.
در کتاب النجوم الزاهرۀ ابنتغریبردی، نوشتهای از اواخر قرن 9 ق / 15 م، درحالیکه به آداب عزاداری در مجلس ماتم عاشورای حسینیِ سال 488 ق / 1095 م، در عصر سلاطین شیعهمذهب فاطمی قاهره اشاره شده، آن را رسمی برآمده از اعمال زشت رافضی و شیعه دانسته، و چنین آمده است: قبلها این مراسم را در مسجد «جامع الازهر» برپا میداشتهاند. همچنین در شرح مراسم چنین بیان شده است: قاضیالقضات و همراهان با پوشیدن لباس ماتم، سواره به مجلس میرفتند و بعد، امرا و اعیان و قارئین و بزرگان گرد میآمدند و وزیر در صدر مجلس مینشست و قاضی و دیگران در چپ و راست او. قاریان بهنوبت قرآن میخواندند و شاعرانْ اشعار و مرثیههای خود را در رثای امام حسن، امام حسین و اهل بیت (ع) میخواندند و مردم، گریه و زاری و فغان میکردند (5 / 153).
پس از شهادت امام حسین (ع)، مراسم پنهانی ذکر و سوگواری امام هرساله با مرثیهخوانی و نوحهگری میان خواص شیعه برگزار میشده، و شاعران در این مجالس عزا، اشعار خود را در رثای امام میخواندهاند (فقیهی، آل بویه ... ، 459، تاریخ ... ، 1 / 293-294). پوشیده و نهانی برگزارکردن اینگونه مراسم، بهسبب مواضع دشمنانۀ خلفای اموی و عباسی و شماری از علمای اهل سنت با فرزندان علی بن ابیطالب (ع) بود. دشمنی با آل علی آنچنان بود که متوکل خلیفۀ عباسی (خلافت: 232-247 ق / 847-861 م) دستور داد تا مرقد امام حسین (ع) را آب بندند و شخم بزنند تا کسی برای عزاداری و زیارت در آنجا گرد نیاید (ابوالفرج، 658). همچنین به گفتۀ تنوخی، مؤلف نشوار المحاضرة، در کانون نفوذ حنبلیان در بغداد، رهبر حنبلیان ابومحمد بَربهاری (د 329 ق / 941 م)، دستور منع نوحهخوانی در ماتم شهادت امام حسین (ع)، و کشتن نوحهگران و مرثیهخوانان و زائرانی را که برای زیارت به مرقد او میرفتند، داد؛ ازجمله، نوحهگر معروف بغداد، موسوم به «خِلْب» را که در کار مرثیه و مرثیهخوانی مهارت بسیار و صدای خوشی داشت، بکشت (نک : فقیهی، همانجا؛ سنت ... ، 47- 48؛ نیز نک : ه د، 20 / 696-697). بیرونی نیز از سوگواری، نوحهخوانی، گریهوزاری شیعیان در مدینةالسلام (بغداد)، و رفتن به زیارت تربت امام خبر میدهد (نک : ص 420).
مؤلف کتاب نقض ضمن زشتشمردن برپاداری عزاداری شیعیان و تشنیع اظهار جَزَع و فَزَع در عاشورای حسینی و نسبت بدعتدادن و نامرضیدانستن این نوع امور، با صراحت تمام، به سنت بازگو و تازهکردن عوام و رویخراشیدن و مویهکردن زنان در مراسم تعزیت در سدههای 5 و 6 ق / 11 و 12 م اشاره میکند (نک : قزوینی، 370). عبدالجلیل قزوینی رازی در پاسخ به شبهۀ مؤلف فضائح، شیوع سنت تعزیت با «آشوب و نوحه و غریو» هرساله در روز عاشورا را نه فقط میان شیعیان و علمای شیعه، بلکه در بین علما و بزرگان ائمۀ فریقین از اصحاب امام ابوحنیفه و امام شافعی، خلفاً عن سلف، رایج دانسته است. او از چند تن علما و فضلای مشهور اهل سنت همزمان در شهرهای گوناگون اصفهان، بغداد، همدان، نیشابور، ری و ساوه نام میبرد و ازجمله به خواجه بومنصور ماشادۀ (ماشاذه) اصفهانی (د 539 ق / 1144 م)، خواجه علی بن حسین غزنوی، واعظ خوشتقریر حنفی در بغداد (د 551 ق / 1156 م)، مجدالدین مذکّر همدانی (د 555 ق / 1160 م) و دیگران اشاره میکند (برای اطلاع بیشتر، نک : ص 370-373؛ برای شرح احوال هر یک از این علما، نیز نک : محدث، 2 / تعلیقههای 149-151).
علی بن حسین غزنوی، واعظ قهار و صاحبتأثیری بود که جمع کثیری از امیر و وزیر و صغیر و کبیر در مجلس وعظ و مصیبتخوانی او حاضر میشدند. سلطان مسعود نیز برای تعظیم او، به پای منبر موعظهاش میرفت. از بیانات مشهور او این است که «حزمة حزن خیر من اعدال اعمال»: یک دسته حزن و خوف الٰهی بهتر است از خروارها عمل (نک : همو، 2 / تعلیقۀ 149؛ نیز نک : جعفریان، «بستر ... »، 57). مجدالدین مذکر همدانی «این تعزیت به صفتی دارد که قمیان را عجب» میآمد، و امام حنیفیمذهب، نجم بُلمعالی بن ابیالقاسم بُزاری در نیشابور بر منبر «دستار از سر بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی»، و قاضی عمدۀ ساوهای، از وعاظ معروف حنیفی که در همدان به منبر میرفت، با گنجاندن لطایف و ظرایف در بیاناتش، سخنان را شیرین و نمکین میکرد (محدث، همانجا؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : جعفریان، همانجا).
در دورۀ حکومت شیعی بویهیان (322- 448 ق / 933-1056 م)، در ایران مراسم جمعشدن شیعیان برای عزاداری و مویه و نوحهگری امام حسین (ع) در روز عاشورا، صورت مناسک اجتماعی و سیاسی به خود گرفت و رسماً علنی شد. ابنجوزی، در المنتظم به برپایی مراسم عزاداری امام حسین (ع) در رویدادهای سال 352 ق / 963 م، در بغداد و در دوران حکومت معزالدوله اشاره میکند و از مویهکردن و به سر و روی زدن زنان برای شهادت امام حسین (ع) خبر میدهد (14 / 150؛ نیز نک : فقیهی، آل بویه، 466-470). مقریزی به روایت ابنزولاق در وقایع سال 363 ق / 974 م، به نوحهگری شیعیان و رفتن به شهادتگاه امام اشاره میکند (2 / 289). در این روز، برای برگزاری مراسم سوگ دکانها را میبستند و خیمههایی در بازارها برپا میکردند و پلاسهایی از خیمهها و دکانها میآویختند و زنان با صورتهای سیاهکرده و موی پریشان مویه میکردند و نوحه میخواندند و به سر و روی خود میزدند.
پس از سقوط بویهیان، باز در اثر مخالفت حکومتها با رافضیان، مدتها مجالس عزاداری در ایران کموبیش پنهان از چشم حکومت برگزار میشد. در این دوره، عزای حسینی در ایام عاشورا میان پیروان هر دو مذهب شیعه و سنی در خراسان برگزار میشده است (ابناثیر، 7 / 279؛ ابنجوزی، همانجا)؛ معروفیت کتاب نور الائمه که ترجمه و اقتباسی است از کتاب مقتل الحسین، نوشتۀ موفق بن احمد خوارزمی حنفی در این منطقه، بهخصوص در هرات، مبین این نظر است. از اواخر دورۀ تیموری (حک 771-916 ق / 1369-1510 م)، بار دیگر برپاداشتن مجالس علنی عزاداری حسینی میان شیعیان بهتدریج از سرگرفته شد و در دورۀ صفوی شیوع کامل یافت (جعفریان، همان، 57- 58؛ نیز ه د، 20 / 697، بخش ششم: امام حسین (ع)، زمینهساز فرهنگ عاشورایی).
گرایش پادشاهان صفوی به تشیع، و رسمیتبخشیدن به این مذهب در ایران، و کوشش در یکپارچگی و وحدت ملی از راه ترویج صوری مذهب، شیعیان را به برپایی تظاهرات مذهبی و مراسم عزاداری و نوحهسرایی، بهخصوص در عاشورای حسینی برانگیخت. تألیف کتاب روضة الشهداء (ه م) نوشتۀ ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری (د 910 ق / 1504 م)، از خطیبان و واعظان خوشقریحۀ دورۀ حکمرانی سلطان حسین بایقرا (875-911 ق / 1470-1505 م)، و شیوع آن در زمان شاه اسماعیل اول صفوی (سل 905-930 ق / 1500-1524 م) تحولی در میان اهل ذکر و مصیبت که با رویکردی مذهبی و آیینی به واقعۀ کربلا مینگریستند، پدید آورد. در آغاز، شماری از اهل شعر و ادب که با روضة الشهداء انس و الفت داشتند، روایات این کتاب را که در آن شرح تاریخی واقعۀ کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش با زبانی داستانی و افسانهوار و پرجاذبه به نثر و نظم فارسی روایت شده بود، در مجالسی بر جمع میخواندند و میگریستند (بلوکباشی، یادداشتها).
مؤلف تذکرۀ نصرآبادی (ه م)، نوشته ای از سدۀ 11 ق / 17 م، به دو تن از ادیبان و شاعران تبریزی، یکی کاظما معلم مقیم کاشان، و دیگری، حافظ محمد حسین مقیم اصفهان که آواز خوشی نیز داشتند، اشاره کرده، مینویسد: در ایام عاشورا روضة الشهداء میخواندند و در تجمع، شوری عظیم برپا میکردند (نک : نصرآبادی، 1 / 525، 554).
مدتها طرز تشکیل مجالس ذکر مصیبت چنین بود که گروهی در مجلسی فراهم میآمدند و اشخاصی که سواد و صدایی خوش داشتند و روضة الشهداء را « بهجهت فصاحت و اِغلاق» درست آموخته بودند، با لحنی مؤثر و آهنگی غمانگیز بر جمع حاضران میخواندند. به همین سبب، پیش از رواج اصطلاح «روضهخوان»، ذاکران یا بهاصطلاح رایج «ذاکرین» وقایع کربلا را «روضة الشهداء خوان» مینامیدند. کمکم، ذاکرینی که روضة الشهداء و مقتلنامههای معروف دیگری را که مقبول طبع اصحاب منبر و دستمایۀ مرثیهخوانان بودند، و بر سر منبر از حافظه بیان میکردند «روضهخوان» نامیدند. رفتهرفته کار این گروه ذاکر بالا گرفت و روضهخوانی حرفه و فنی شد برای این طایفه از اهل منبر (نوری، 8- 9؛ نیز نک : قمی، 145-146؛ محجوب، مقدمه بر ... ، 96؛ بامداد، 5 / 295-296). مصححان روضة الشهداء تعریف دیگری خلاف استنباط ما، از روضهخوان و ذاکر دارند واصطلاح « ذاکرین » را به روضهخوانانی اطلاق میکنند که از هنر موسیقی و صدای خوش بهرهمند بودند و کلام خود را مستقیماً با ذکر مصیبت و سوزناکترین نغمات آغاز میکردند (ذوالفقاری، 39؛ نیز نک : مستوفی، 1 / 275).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید